عشق نامه

دیروز رفته بودیم نمایش فصل شیدایی  . بینظیر بود . داشت قصه آدم تا خاتم رو بیان میکرد . بعضی از مطالب اونقدر تکان دهنده بود که تا ساعت ها فکرم مشغول شده بود . یه چیزی رو بگم . در تمام طول نمایش خودم رو داشتم مثل مردمی میدیدم که حرف نوح نبی رو نپذیرفتند ، مثل افرادی که یادشون رفته بود پیام غدیر چی بود ، مثل همون هایی که ریختند خونه فاطمه زهرا (ع) رو به آتش کشیدند و پهلوی دختر پیامبر رو شکستند . مثل همونایی که روز اول  رفتند با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند و  علی رو به فراموشی سپردند و گفتند علی به کار آخرت مشغول باشه و ما بکار دنیا اما بعد به زور با دست بسته ازش بیعت گرفتند ، مثل اونایی که با حسین جنگیدند و خودشون رو حق خواندند ، مثل اونایی که به کاروان شهدا ستم ها کردند و مثل خیلی از بدهای دیگه . راستش چقدر الان ما ، شبیه اون موقع شده . در تمام طول 2 ساعت نمایش داشتم گریه میکردم . نه به خاطر مضمون نمایش به خاطر خودم . یه قسمت نمایش هم خیلی دلم رو لرزوند . اونجایی که حضرت رقیه پدرش رو طلب میکنه و سر بریده پدر رو بدست دختر 3 سالش میدن .  درآخر  هم نمایش  ،با بازسازی عملیات فتح المبین و بازگشت اسرا و پخش یک فیلم  تموم شد . فیلمی که دل آدم رو میلرزوند . فیلمی در مورد کلیساهای خانگی و بهاییت .  

هر کی دوست داره می تونه با ثبت نام بره و این نمایش شاهکار رو بیبنه . 10 ساله که داره . اسم نمایش فصل شیدایی  . در تهران در انتهای بلوار ارتش ، کیلونتر 3 جاده لشکرگ اجرا میشد . ارزش فرهنگی بلیط 50000 تومانه که توسط معاونت فرهنگی پرداخت شده و فقط باید وارد سایتش بشید و ثبت نام کنید . ما بلیطش رو داشتیم . دست بابا جونم درد نکنه  .